شب بود و شهر بی طپش

شب بود و شهر بی طپش

📻همراه با کاروان حسینی تا اربعین

💡 سیدالساجدین، در سکوت بود و سکوت،
چشم به صندوق حاوی سر پدر داشت.
به یکباره نور، از صندوق زبانه کشید و پرتو افشانی کرد.

📌گوینده : سرکار خانم نصرآبادی
📌یادداشت‌هایی از مجتبی فرآورده

دیدگاه‌ها ۰
ارسال دیدگاه جدید